غزل غزل ، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

دخترم غزل جون

بوسه مهر

1391/2/23 14:04
نویسنده : مامان بهار
261 بازدید
اشتراک گذاری

موی سپید تو، کتاب پربهای تجربه هاست و سینه ات مالامال از آلام زندگی. تو از غصّه ها، قصّه های بسیار شنیده ای. تو گنج رنج های روزگاری و تقویم نانوشته عبرت ها. گفته های تو روشنی بخش راه زیستنمان و چشمان کم سوی تو، ستاره های شبستانِ زندگی ماست. دست های پینه بسته ات جغرافیای دردهای زمین است و چین های پیشانی ات تاریخ مرارت های روزگار.

پشت تو را انبوه تجربه ها خمیده است و پای تو از سنگینی عبرت ها می لغزد. تو معلّم خانواده و الگوی جامعه ای. بر قامت به رکوع رفته تو سجده احترام می گزارم و بر دستان پینه بسته ات، بوسه مهر می زنم و در کلاس آموزه های زندگی تو، زانوی ادب، بغل می گیرم و خود را وامدار مهر و محبت و صفای تو می دانم.

دوستتان دارم .

 

اینم شب تولد 5 سالگیت تو خونه پدرجون اونم با دایی جون علی .

وای خدای من جفتتون آذر ماهی . تحمل همو ندارین . تو بزن اون بزن وااااااااااای خداااااااااااااااااااااا

کنار هم تحمل همو ندارین دور از اونم طاقت دوریشو نداری ,اگر بره مسافرت همش براش گریه میکنی حالا 2ماه دیگه میره خدمت . کی میتونه تو و مادرجونو نگه داره

                                                    niniweblog.com

niniweblog.com

غزل جون و بیتا جون و پردیس جون و وروجک آقای نجار امیرخان

ببین چطور اون شب تو از کیکت مراقبت میکردی و امیر از کوچکترین راه برای ناخنک زدن استفاده میکرد .

آخرشم با انگشتش دخل خامه ی کیکو اُورده بود niniweblog.com

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)